کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

کیان نبض زندگی

مسافرت کیان به مشهد مقدس

1394/8/27 11:32
نویسنده : مامان سوسن
146 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر ناز مامان,این مطلب را فراموش کردم برات بذارم هرچند قشنگترین و بهترین خاطره من و تو بود من سالها ازوی رفتن به پابوس اما م رضا رو داشتم اما همیشه قسمت نمی شد و قسمت این بود که من این خاطره قشنگ رو با پسرم داشته باشم ,من و کیان تو 24 مرداد به سفر مشهد رفتیم یه سفرخاطره انگیز و البته شیرین و سخت,سفر ما از اونجا شروع شد که من تصمیم گرفتم این مسافرت را با یه عده دانش اموز مستعد برم که به علت مشکلات اقتصادی خیلی دوس داشتن به این سفر برن اما نمی تونستن منم که امسال بعنوان معاون اموزشی این دبیرستان مشغول بودم تصمیم گرفتم به جای هدایای مادی این دفه این سفر معنوی را برای اونا جور کنم,اولش سخت بود و خیلی من و منصرف کردن اما من و کیان تصمیمون را گرفته بودیم ,با این که هم مسولیت سنگینی بود و هم هزینه زیادی داشت ,اما ما کل تابستونمون را صرف این کار کردیم و تو کل کردم به خود امام رضا,و پولش را از یه سری خیر جم کردیم و من و کیان بچه های دبیرستان الزهرا با شوق چمدونامون را بستیم از مشکلاتمون که بگذریم و اینکه شب اتوبوس تو راه خراب شد و ما مجبور شدیم یه مقدار از راه رو  بدون چراغ حرکت کنیم و بقیه مشکلات ,این شیرین ترین سفر من و کیان بود ,تو راه تو همش پیش پچه ها بودیم و تو هم به اندازه اونا شاد بودی,هیچ وقت نمیتونم شیرینی اون لحاظ را که تونستم این کار رو انجام بدم را به زبون بیارم عزیزم تو همیشه باهام بودی شاید تابستونی که من باید پیش تو میموندم را همش تو اداره دنبال مجوز بقیه کارا بودم اما این بهترین خاطره زندگی من و تو شد,,هرگز اشک شوقی را اون دانش اموزای یتیم میرختن را فراموش نمی کنم,اونجا هر چند خیلی فرصتمون کم بود اما شبا تا صب تو حرم بودیم و واقعا بهترین لحظات ما بود,تو با دستای کوچیکت دعا میکردی و موقع دعا کردن بغض میکردی,تو این سفر قسمت شد خاله رضوانه و زهرا هم بیان و اخرین لحظه اجی مبینا هم همراهمون شد.بگذریم از این که تو حرم نمیذاشتی ازت عکس بگیرم و تو یه عکست اروم واینسادی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)