کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

کیان نبض زندگی

کیان قبل تولد

عزیزم بیشتر خاطراتمون قبل تولد را برات نوشتم اینجا هم یه سریش را برات می نویسم .مامانی تا یک هفته قبل تولد تو داشت امتحانای پایان ترمش را میداد خیلی سخت بود با اون وضم میرفتم دانشگاه و سختر اینکه اون روزا بابایی پیش ما نبود و محل کارش خیلی دورتر از ما بود و نتونست بیاد تا یک شب قبل تولد تو.اما شبی که فرداش تو متولد می شدی بابایی هم اومد و فرداش یعنی روز سه شنبه 91/4/13 ساعت ده و نیم صبح تو به دنیا اومدی و با خودت یه دنیا شادی و خوشبختی برامون هدیه آوردی از استرس های قبلش نمیگم که قابل وصف نیست تو یه شب کامل شیر نخوردی همش خواب بودی فردای اون روز به التماس یه کم شیر خشک پرستارت بهم داد که بهت بدم و من وقتی میدیدمت که اینطوری معصوم بودی ...
18 دی 1393

سلامی چو بوی خوش آشنایی

خیلی وقت من و کیان کوچولو دوست داشتیم به جمع دوستای نی نی وبلاگی بیایم تا ما هم خاطرات قشنگ با هم بودنمون را ثبت کنیم اما فرصت نشد تا امشب که زن دایی نسیبه آقا کیان رو سرگرم کرد که سراغ لب تاب نیاد تا من این وبلاگ را بسازم.دوست دارم لحظه به لحظه خاطرات قشنگمون را ثبت کنم تا وقتی بزرگ شدی با هم مرور کنیم تا هیچ لحظه ای از لحظاتمون فراموش نشه ...
18 دی 1393